گر شما یکی از بچه های ما هستید؛ شماره 1 را فشار دهید
اگر می خواهید بچه تان را نگه داریم؛ شماره 2 را فشار دهید
اگر می خواهید ماشین را قرض بگیرید؛ شماره 3 را فشار دهید
اگر می خواهید لباسهایتان را تعمیر کنیم؛ شماره 4 را فشار دهید
اگر می خواهید بچه تان امشب پیش ما بخوابد؛ شماره 5 را فشار دهید
اگر می خواهید بچه تان را از مدرسه برداریم ؛ شماره 6 را فشار دهید
اگر می خواهید برای مهمانان آخر هفته تان غذا درست کنیم ؛ شماره 7 را فشار دهید
اگر می خواهید امشب برای شام بیایید؛ شماره 8 را فشار دهید
اگر پول می خواهید؛ شماره 9 را فشار دهید
اما اگر می خواهید ما را برای شام دعوت کنید یا ما را به گردش ببرید، بگویید، ما داریم گوش می کنیم
قبل از ازدواج:
پسر: بالاخره موقعش شد،خیلی انتظار کشیدم
دختر: تا حالا شده که بخواهی با هم نباشیم ؟
پسر: حتی فکرش را هم نکن
دختر: دوستم داری ؟
پسر: البته، هر روز بیشتر از دیروز
...دختر: تا حالا به من خیانت کردی ؟
پسر: نه ! برای چی میپرسی ؟
دختر: منو میبوسی ؟
پسر: معلومه ! هر موقع که بتونم
دختر: منو کتک میزنی ؟
پسر: دیوانه شدی ؟
دختر: میتونم به تو اعتماد کنم ؟
پسر: بله
دختر: عزیزم
.
.
بعد از ازدواج
حالا از پائین به بالا بخوانید
پیامک زد شبی لیلی بهمجنون
که هر وقت آمدی از خانه بیرون
بیاور مدرک تحصیلی ات را
گواهی نامه ی پی اچ دی ات را
پدر باید ببیند دکترایت
زمانه بد شده جانم فدایت
شنیدیم با مخالفتهایی که از سوی دولت ترکیه با ادامه پخش سریال حریم سلطان اعلام شد، تهیهکنندگان این سریال تصمیم گرفتند از ساخت ادامه برنامه خودداری کنند. ما در این مطلب به این پرسش پاسخ میدهیم که اگر این فشارها از سوی دولت در کشورهای دیگر وارد میشد مردم آن ناحیه چه عکسالعملی از خود نشان میدادند؟
یادمه بچه گی هام شوهر خاله ام همیشه می گفت: تو یه چیزی میشی ... تو یه چیزی میشی ... واقعا سق سیاهی داشت و چشم شوری که بعد از این همه سال هیچی نشدم ... همه ما آرزوهایی داشته ایم یا داریم که به آنها نرسیده ایم یا هرگز نخواهیم رسید.
بعضی وقت ها از بس که اوضاع بر وفق مراد نیست، خودمان را با چیزهایی پیش پا افتاده مقایسه می کنیم و ناراحتیم که چرا حداقل مثل آنها نشدیم. مثلا می گوییم قبض برق هم نشدیم، چند نفر از ما بترسن ... نمونه هایی از این دست را بخوانید...
بنده در دوران كودكي علاقه اي به خلبان شدن نداشتم!اما از بد روزگار در دوران دانشجويي كمي تا قسمتي چتر باز از آّب در امدم وبعد از ترم اول كمتر درسي بود كه با تقلب يا به اميد تقلب سر جلسه امتحان نرفته باشم!پس اگر قرار به انتخاب خاطره از تقلب باشد انتخاب يكي از بين اون همه خاطره بايد كار سختي باشه!
مثلا ميشه از امتحان پايان ترم استاتيك شروع كنم كه تقلب رو به صورت كاملا حرفه اي در دستشويي جاسازي كرده بودم واز بد شانسي درست همون روز آب قطع شد واميدمون ازتقلب قطع شد وافتادم!