loading...
سرگرمی و تفریحی
مطالب جالب بیاتوایرونی
h.far بازدید : 27 جمعه 11 مرداد 1392 نظرات (0)

امروز ظهر شيطان را ديدم !

نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برميداشت…

گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده اي؟ بني آدم نصف روز خود را بي تو گذرانده اند…

شيطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پيش از موعد!

گفتم:…

به راه عدل و انصاف بازگشته اي يا سنگ بندگي خدا به سينه مي زني؟

گفت: من ديگر آن شيطان تواناي سابق نيستم. ديدم انسانها، آنچه را من شبانه به ده ها

وسوسه پنهاني انجام ميدادم، روزانه به صدها دسيسه آشکارا انجام ميدهند. اينان را به

شيطان چه نياز است؟

شيطان در حالي که بساط خود را برميچيد تا در کناري آرام بخوابد، زير لب گفت:

آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن، نميدانستم که نسل او در زشتي

و دروغ و خيانت، تا کجا ميتواند فرا رود، و گرنه در برابر آدم به سجده مي رفتم و ميگفتم که :

همانا تو خود پدر مني

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بزرگترین سایت تفریحی سرگرمی ایرونی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1193
  • کل نظرات : 68
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 24
  • آی پی امروز : 53
  • آی پی دیروز : 54
  • بازدید امروز : 457
  • باردید دیروز : 94
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 849
  • بازدید ماه : 2,275
  • بازدید سال : 11,364
  • بازدید کلی : 743,482
  • کدهای اختصاصی
    جدول لیگ برترفوتبال ایران
    گالری بیاتوایرونی