loading...
سرگرمی و تفریحی
مطالب جالب بیاتوایرونی
h.far بازدید : 26 جمعه 11 مرداد 1392 نظرات (0)

روزي پدري هنگام مرگ فرزندش را فراخواند و گفت فرزندم تو را چهار وصيت دارم و اميدوارم که

در زندگي به اين چهار توجه کني:

اول اينکه اگر خواستي ملکي بفروشي ابتدا دستي به سرو رويش بکش و بعد بفروش

دوم اينکه اگر خواستي با فاحشه اي همبستر شوي سعي کن صبح زود به نزدش بروي

سوم اينکه اگر خواستي قمار بازي کني سعي کن با بزرگترين قمار باز شهر بازي کني

چهارم اينکه اگر خواستي سيگار يا افيوني شروع کني با آدم بزرگسالي شروع کن

...

مدتي پس از مرگ پدر او تصميم گرفت خانه پدري که تنها ارث پدرش بود را بفروشد پس به نصيحت

پدرش عمل کرد و آن ملک را با زحمت فراوان سروسامان داد پس از اتمام کار ديد خانه بسيار زيبا

شده و حيف است که بفروشد پس منصرف شد.

مدتي بعد خواست با فاحشه معروف شهر همبستر شود .طبق نصيحت پدر صبح زود به در خانه اش

رفت.اما چون صبح زود بود و فاحشه فرصت نکرده بود آرايش کند ديد که او بسيار زشت است و منصرف

شد. مدتي بعد نيز خواست قمار بازي کند.پس از پرسوجوي فراوان بزرگترين قمار باز شهر را پيدا کرد.

ديد او در خرابه اي زندگي ميکند و حتي تن پوش مناسبي هم ندارد.وقتي علتش را پرسيد قمارباز بزرگ

گفت همه داراييم را در قمار باخته ام.....در نتيجه از اين کار هم منصرف شده و به عمق نصايح پدرش

پي برد اما زماني که دوستانش سيگار برگي به او تعارف کردند که با آنها هم دود شود بياد وصيت

 پدر افتاد و نپذيرفت تا با مرد پنجاه ساله اي که پدر يکي ازدوستانش بود شروع کند ولي وقتي او را

نزديک به موت يافت که بر اثر اين دود کردنها و مواد مخدر بود خدا را شکر کرد که او آلوده نشده و به

پدر رحمت فرستاد

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بزرگترین سایت تفریحی سرگرمی ایرونی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1193
  • کل نظرات : 68
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 24
  • آی پی امروز : 35
  • آی پی دیروز : 54
  • بازدید امروز : 148
  • باردید دیروز : 94
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 540
  • بازدید ماه : 1,966
  • بازدید سال : 11,055
  • بازدید کلی : 743,173
  • کدهای اختصاصی
    جدول لیگ برترفوتبال ایران
    گالری بیاتوایرونی