loading...
سرگرمی و تفریحی
مطالب جالب بیاتوایرونی
h.far بازدید : 20 جمعه 11 مرداد 1392 نظرات (0)

شاگردی از استادش پرسید عشق چیست؟

استاد در جواب گفت به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور.اما در هنگام عبور

از گندم زار به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خ.شه ای بچینی.

شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت . استاد پرسید چه اوردی؟

و شاگرد با حسرت جواب داد هیچ !هرچه جلو می رفتم خوشه های پر پشت تر می دیدم و

به امید پر پشت ترین ان ها تا انتهای گندم زار رفت.

استاد گفت عشق یعنی همین!

شاگرد پرسید پس  ازدواج چیست؟

استاد به سخن امد که به جنگل برو وبلندترین و زیباترین درخت را بیاور. اما به یاد داشته

باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی.

شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت.

استاد پرسید: چه شد؟

او در جواب گفت به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم انتخاب کردم. ترسیدم که

اگر جلو بروم باز هم دست خالی برگردم.

استاد گفت ازدواج یعنی همین...

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بزرگترین سایت تفریحی سرگرمی ایرونی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1193
  • کل نظرات : 68
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 24
  • آی پی امروز : 40
  • آی پی دیروز : 54
  • بازدید امروز : 241
  • باردید دیروز : 94
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 633
  • بازدید ماه : 2,059
  • بازدید سال : 11,148
  • بازدید کلی : 743,266
  • کدهای اختصاصی
    جدول لیگ برترفوتبال ایران
    گالری بیاتوایرونی